10 مکان برتر برای تماشای رنگ های پاییزی (و زمان دقیق سفر)
پیش از آنکه کلمه «پاییز» (Autumn) وجود داشته باشد، انگلیسیزبانان این فصل را به سادگی «برداشت محصول» (Harvest) مینامیدند. اعترافی صریح به اینکه این فصلی بود که یا محصولات را جمعآوری میکردید و یا از گرسنگی میمردید. بعدها بریتانیاییها واژه شاعرانهتر Autumn را از فرانسوی/لاتین وام گرفتند، در حالی که آمریکاییها به همان واژه صریح Fall (به معنای افتادن برگها) پایبند ماندند. فرهنگ عامه (Pop Culture) پاییز را از فصل برداشت محصول به یک زیباییشناسی تبدیل کرد. لاته با ادویه کدو حلوایی، شالگردنهای چهارخانه و پستهای اینستاگرامی از باغهای میوه. ما این چیزها را مسخره میکنیم، اما بعد خودمان در آن شرکت میکنیم.
به گزارش مجری سفرهای گردشگری: روزها کوتاه میشوند. گرما ناپدید میشود. آن برگهای زیبایی که همه از آنها عکس میگیرند؟ در معنای واقعی کلمه در حال مرگ هستند. زیبایی پاییز از ناپایداری آن جدا نیست. سفر پاییزی هم همینطور است. شما برای دیدن چیزی میروید که سه هفته دیگر آنجا نخواهد بود. برگها به اوج رنگ میرسند و سپس میریزند. این پنجره زمانی کوتاه است.
این اضطرار، نحوه تجربه شما از یک مکان را تغییر میدهد. شما فقط از یک مقصد بازدید نمیکنید؛ شما در حال شکار یک لحظه هستید. ژاپنیها واژهای برای این کار دارند: مومیجیگاری (Momijigari) - جستجوی برگهای قرمز افرا، درست مانند تماشای شکوفههای گیلاس. یک آیین فرهنگی کامل پیرامون ستایش زیبایی، تنها به این دلیل که آن زیبایی دوام نخواهد داشت.
همین ویژگی است که این ده مقصد پاییزی را با وجود فرصت زمانی محدود، ارزشمند میکند. در اینجا رنگها تنها یک پسزمینه نیستند؛ آنها دلیل آمدن شما هستند.
1. شمال شرقی ایالات متحده (ورمونت، نیوهمشایر و ادیرانداکس)
هر کارتپستال پاییزی که تا به حال دیدهاید؟ احتمالاً عکسش اینجا گرفته شده است. «نیوانگلند» جایی است که آمریکا اصطلاح «تماشای برگها» (Leaf-peeping) را ابداع کرد و آن را به یک وسواس منطقهای تبدیل نمود. جایی که مردم تمام تعطیلات خود را حول یک پنجره رنگی دو هفتهای برنامهریزی میکنند. جایی که پاییز فقط اتفاق نمیافتد، بلکه «هنرنمایی» میکند.
جنگلهای ورمونت بیش از 50٪ از درختان افرای قندی تشکیل شدهاند؛ درختی که آن قرمزها و نارنجیهای تند و آتشین را تولید میکند که مصنوعی به نظر میرسند. کوهستانهای سفید نیوهمشایر مناظر وسیعی را پیش روی شما میگذارند. در بزرگراه «کانکاماگوس» (Kancamagus) رانندگی کنید و سعی کنید هر پنج دقیقه یکبار برای تماشا توقف نکنید (که البته نمیتوانید). منطقه «ادیرانداکس» در نیویورک بیش از 6 میلیون هکتار وسعت دارد و در ماه اکتبر، هر خطالرأس آن با رنگها شعلهور میشود.
اما موضوع فقط درختان نیستند. برجهای سفید کلیساها که از میان جنگلهای زرشکی سر برآوردهاند، پلهای سرپوشیده که با قاببندی افراهای طلایی احاطه شدهاند و دکههای مزرعهای که آب سیب و آبنبات افرا میفروشند؛ طعمهایی که دقیقاً حس و حال فصل را دارند. هر فعالیت سالم و نوستالژیک پاییزی که در فیلمهای تلویزیونی دیدهاید (گاریسواری روی علوفه، هزارتوی ذرت، چیدن سیب) واقعاً در اینجا اتفاق میافتد. تجربه کلاسیک؟ یک لیوان آب سیب داغ و یک دونات سیب تازه بعد از پیادهروی در یک صبح خنک. این یعنی پاییزِ نیوانگلند در دو قلم خلاصه شده.
بهترین زمان: اواخر سپتامبر در کوهستانها و مناطق شمالی. اواسط اکتبر زمانی که رنگها به درهها میرسند. اوج رنگها در هر نقطه حدود دو تا سه هفته طول میکشد و زمانبندی آن هر سال تغییر میکند.
2. آمستردام، هلند
آمستردام در پاییز جایی است که یک کارتپستال اروپایی معنای کلمه «دنج» را میآموزد. تا اواسط اکتبر، کانالهای درختکاری شده به خیابانهایی طلایی تبدیل میشوند. در روزهای آرام و بدون باد، آب تصویر ساختمانهای آجری قدیمی و رنگهای پاییزی را چنان بینقص منعکس میکند که گویی نقاشی شده است. در اینجا خبری از قرمزهای نیوانگلند نیست؛ نارونها، چنارها و شاهبلوطهای آمستردام به رنگ طلایی میدرخشند و با پالت رنگی خاکی و آجری شهر همخوانی دارند.
آمستردام در تابستان غرق در توریست است، اما آمستردام پاییزی دوباره متعلق به هلندیهاست. آنها واژهای برای حال و هوای این فصل دارند: خِزِلیخهید (Gezelligheid). این کلمه تقریباً به معنای گرمای دنج و حال خوش است، اما در واقع حسی ترجمهناپذیر است که فقط وقتی آنجا باشید درکش میکنید. کافههای سنتی (Brown cafes) به پناهگاههایی با نور شمع تبدیل میشوند. میخانهها اعلام میکنند که هرفستبوک (Herfstbok) - آبجوی فصلی و مالتی که هر پاییز عرضه میشود - آماده سرو است. محلیها با پای سیب هلندی (آن کیکهای گود و پر از دارچین با تلی از خامه زده شده) و قهوهای غلیظ در عصرهای خنک وقت میگذرانند. تا اواخر اکتبر، ساعتها تغییر میکنند و هوا ساعت 5:30 عصر تاریک میشود. کمربند کانالها پس از غروب به چیزی کاملاً متفاوت تبدیل میشود؛ چراغهای خیابان روی آب سیاه بازتاب مییابند، سکوتی که مرز میان آرامش و مالیخولیاست، اما به جای غمگین کردن، آرامشبخش است. این همان خِزِلیخهید است. نمیتوانید ترجمهاش کنید، فقط باید بروید و حسش کنید.
بهترین زمان: اوایل تا اواسط اکتبر برای اوج رنگ برگها. اواخر اکتبر اگر به دنبال فضای دنجتر و شبهای طولانیتر هستید. تا اواسط نوامبر برگها ریختهاند و زمستان در میزند.
3. دولومیتها، ایتالیا
دولومیتها یک سلاح مخفی دارند: درختان لارچ (Larch). برخلاف اکثر درختان سوزنیبرگ که در تمام طول سال سبز میمانند، لارچها خزاندار هستند. آنها در پاییز به رنگ زرد طلایی درخشان درمیآیند و سپس مانند هر درخت معمولی دیگری که دچار بحران وجودی شده، سوزنهایشان میریزد. در برابر قلههای تیز و آهکی دولومیتها، این جنگلهای طلایی تقریباً غیرواقعی به نظر میرسند.
تا اواسط اکتبر، دامنههای کوه چنان میدرخشند که گویی در عسل فرو رفتهاند. دره وال دی فونس (Val di Funes) شاید دقیقاً به همین دلیل بیشترین عکسبرداری را در کوههای آلپ داشته باشد. و در دریاچه لاگو دی برایس، رنگ زرد در آبی که چنان ساکن است که اثر رنگها را دوچندان میکند، بازتاب مییابد. دولومیتها بخشی از تیرول جنوبی هستند؛ منطقهای آلمانیزبان در شمال ایتالیا که در آن با پاییز مانند یک تعطیلات رفتار میشود. محلیها آن را «فصل پنجم» مینامند و با تورگلن (Törggelen) جشن میگیرند؛ سنتی چندهفتهای از شبنشینیهای فصل برداشت در میخانههای روستایی: شراب تازه از انگورهای امسال، بلوطهای برشته روی آتش، گوشتهای فرآوری شده و کوفته. تردی هوای آلپ، لارچهای درخشان و مهماننوازی ایتالیایی-تیرولی. همه چیز به طرز عجیبی بینقص است.
بهترین زمان: نیمه دوم اکتبر، حدود 18 تا 31 اکتبر. تا اوایل نوامبر، بیشتر سوزنها ریختهاند یا برف قلههای بالاتر را سفیدپوش کرده است.
4. نیویورک، ایالات متحده
انتظار ندارید یک جنگل بتنی پاییز را به این خوبی اجرا کند. طراحان پارک مرکزی (Central Park) تعمداً کاشت درختان را برنامهریزی کردند: افرای قندی برای قرمز آتشین، بلوط برای برنزی، توس و نارون برای زرد، و حتی درختان عنبرسائل برای آن رنگ ارغوانی گاهبهگاه. 340 هکتار رنگآمیزی دقیق و هماهنگ شده در وسط منهتن. قدم زدن در مسیر The Mall زیر طاقهای نارونهای طلایی یا قایقسواری در دریاچه در حالی که افراها در اطرافتان میدرخشند، حسی شبیه قدم گذاشتن به قرنی دیگر دارد.
خانههای آجری (Brownstones) هم به این حس کمک میکنند. محلههای «وست ویلج»، «آپر وست ساید» و «پارک اسلو» در بروکلین - آن خیابانهای درختکاری شده و پوشیده از برگهای ریخته، گویی دارند برای فیلمی درباره «پاییز در نیویورک» تست بازیگری میدهند. که البته منطقی است، چون نیمی از آنها دقیقاً در فیلمهایی با همین موضوع حضور داشتهاند. فیلم You’ve Got Mail این حس را به خوبی ثبت کرد: «عاشق نیویورک در پاییز نیستی؟ باعث میشود دلم بخواهد لوازمالتحریر مدرسه بخرم.» این جمله اثرگذار است چون حقیقت دارد. چیزی در مورد اکتبرِ نیویورک وجود دارد که حس شروعی تازه را میدهد، با اینکه از نظر فنی همهچیز در حال مرگ است.
بهترین زمان: اواخر اکتبر تا اوایل نوامبر. رنگها دیرتر از نیوانگلند میرسند، بنابراین میتوانید انتهای موج تماشای برگها را اینجا بگیرید.
5. ارتفاعات اسکاتلند (Scottish Highlands)
ارتفاعات اسکاتلند پاییز را شبیه هیچجای دیگر برگزار نمیکند. خبری از افراهای قرمز یا ردیفهای منظم نارونهای طلایی نیست. در عوض، تپههای وحشی پوشیده از بوتههای خلنگ و سرخس به رنگ آجری و زنگار را میبینید، با لکههای کوچکی از درختان توس و زبانگنجشک کوهی که در درهها پنهان شدهاند، و نوری چنان شفاف و کریستالی که همه چیز، از قلعهها تا گوسفندان، انگار برای نقاشی ژست گرفتهاند. پالت رنگی اینجا «پنجاه طیف زنگار» است. تا سپتامبر، خلنگهای بنفشِ ماه اوت به برنز و مس تغییر رنگ دادهاند. تمام دامنه کوهها با قهوهایهای گرم و نارنجی میدرخشند که با سبز تیره درختان مخروطی و خاکستریِ صخرهها قطع میشود. در «گلنکو» (Glencoe) رانندگی کنید و خواهید فهمید چرا در اسکاتلند، کلمه «مودی» (Moody - گرفته و مرموز) یک تعریف محسوب میشود. سپتامبر تا اکتبر همچنین فصل جفتگیری گوزنهای قرمز است. در درههای دورافتاده ممکن است صدای غرش گوزنهای نر را بشنوید؛ صدایی ترسناک و بدوی که نیمی نعره شیر و نیمی ناله است و در تپهها پژواک مییابد. این صدا به بهترین شکل ممکن دلهرهآور است. و ویسکی. پاییز در ارتفاعات، هوایِ کارخانههای تقطیر است. نوشیدن یک اسکاچ دودی در حالی که تپههای خلنگپوش بیرون تغییر رنگ میدهند، خلاصه کل این تجربه در یک لحظه است.
بهترین زمان: سپتامبر تا اکتبر برای اوج رنگهای خلنگ و فصل گوزنها. قطار معروف هری پاتر (Jacobite) تا اواخر اکتبر فعالیت میکند.
6. کیوتو، ژاپن
مومیجیگاری را از مقدمه به یاد دارید؟ آن تمرین ژاپنیِ جستجوی برگهای پاییزی انگار که گنجینهای کمیاب و زودگذر هستند؟ کیوتو جایی است که این اتفاق میافتد. اواسط تا اواخر نوامبر، شهر تبدیل به چیزی میشود که تمام سال برایش آماده شده است. باغهای معابد که تابستان را محترمانه سبز گذراندهاند، ناگهان با رنگهای قرمز، نارنجی و طلایی منفجر میشوند. افرای ژاپنی (مومیجی) ستاره اینجاست و وقتی به اوج میرسد، مردم برای فصل کویو (kōyō) به شهر سرازیر میشوند. این خواهر دراماتیکترِ فصل شکوفههای گیلاس است. همان احترام فرهنگی، اما با پالت رنگی آتشینتر. معبد «کیومیزو-درا» بر روی تپهای با ایوان چوبی عظیمی قرار دارد که مشرف به درهای از شاخ و برگهای قرمز است. «مسیر فیلسوف» تبدیل به تونلی از رنگ میشود با کافههای کوچکی که مومیجی مانجو میفروشند؛ کیکهایی به شکل برگ افرا که طعم لوبیای شیرینِ پیچیده شده در پاییز را میدهند. بوی سیبزمینیهای شیرین برشته (Yaki-imo) که با بوی شاهبلوطهای داغ ترکیب میشود، امضای پاییز در ژاپن است. واقعیت این است: اینجا خلوت نیست. کیوتو در پاییز به اندازه فصل شکوفههای گیلاس شلوغ است. اما شلوغی یک چیز را ثابت میکند: وقتی چیزی اینقدر زیباست، همه میآیند. معابد بیش از هزار سال است که پاییز را جشن میگیرند؛ آنها از بازدید شما جان سالم به در خواهند برد.
بهترین زمان: نیمه دوم نوامبر تا اوایل دسامبر. اوج معمولاً هفته آخر نوامبر است.
7. پاریس، فرانسه
پاریس برای رمانتیک بودن نیازی به پاییز ندارد. اما پاییز باعث میشود حتی یک سهشنبه بعدازظهر هم حس کنید در حال قدم زدن در خاطرات شخص دیگری هستید. اینجا موضوع جنگلهای انبوه نیست. موضوع تضاد است. شاخ و برگهای روشن در برابر سنگهای آهکی کرمرنگ، بالکنهای فرفورژه و سنگفرشهای خیس از باران. این شهر برای این نور ساخته شده است؛ این زاویه خاص تابش خورشید اکتبر که باعث میشود همه چیز شبیه یک نقاشی از دوران «بل اپوک» (Belle Époque) به نظر برسد. باغ تویلری (Jardin des Tuileries) به تونلی از درختان زرد و نارنجی تبدیل میشود. اما چیزی که واقعاً تغییر میکند، کافهها هستند. تراسهای تابستانی پر از توریست است. تراسهای پاییزی بیشتر متعلق به محلیهاست که شالگردن بستهاند، اسپرسو یا بوردو مینوشند و گذر دنیا را تماشا میکنند. گارسونها بخاریها و پتوها را بیرون میآورند تا بتوانید همچنان بیرون بنشینید. این زمانی است که پاریس بیش از همیشه شبیه خودش است. پاتیستریها (شیرینیفروشیها) ویترینهایشان را پاییزی میکنند. شیرینیهای «مونبلان» با کرم شاهبلوط. تارتهای انجیر و گلابی. کیکهایی که فصل را به فرانسویترین شکل ممکن جشن میگیرند: زیبا، کمی پرادعا و کاملاً ارزشمند.
بهترین زمان: ماه اکتبر. تا اکتبر توریستها کم میشوند، برگها به اوج میرسند و شهر در بهترین حالت خود آرام میگیرد.
8. پارک ملی دریاچههای پلیتویس، کرواسی
شانزده دریاچه فیروزهای که از طریق صدها آبشار به یکدیگر میریزند. این تعریف پلیتویس (Plitvice) در یک جمله است و همین حالا هم غیرواقعی به نظر میرسد. اما واقعی است. اینجا یکی از زیباترین مکانهای طبیعی جهان است و پاییز به طرزی عجیب آن را شدیدتر میکند. جنگلهای اطراف (بلوط، راش، افرا) به رنگهای زرد طلایی، نارنجی سوخته و قرمز مسی در میآیند. این رنگها در آبی که چنان شفاف و سبز است که شبیه سنگ قیمتی مایع به نظر میرسد، منعکس میشوند. شما روی مسیرهای چوبی بر فراز استخرهای زمردی راه میروید، در حالی که افراها برگهایی را میریزند که مانند بخشی از یک چیدمان هنری روی سطح آب شناورند.
پلیتویس در تابستان مملو از توریستهایی است که در صفهای آهسته روی آن مسیرهای چوبی حرکت میکنند. خفهکننده است. زیبایی هنوز آنجاست، اما شما آن را با چند هزار نفر دیگر شریک میشوید. پلیتویس در اکتبر تقریباً خالی است. شما میتوانید مسافتهای طولانی راه بروید و فقط صدای آب و برگها را بشنوید. مه صبحگاهی روی دریاچهها مینشیند تا زمانی که خورشید آن را کنار بزند و رنگهای پاییزی پنهان در زیر آن را آشکار کند. این خلوت، چیزی را که به آن نگاه میکنید تغییر میدهد. زیباییِ تقسیم شده با هزاران نفر تبدیل به «منظره» میشود؛ زیباییِ تجربه شده در تنهایی، به چیزی کاملاً متفاوت تبدیل میگردد.
بهترین زمان: اواسط اکتبر. اواخر سپتامبر هنوز خیلی سبز است. اوایل نوامبر برگها ریخته و خاکستری شدهاند. اکتبر پنجره باریکی است که همه چیز هماهنگ میشود.
9. تورنتو، کانادا
تورنتو جنگلی را درون خود پنهان کرده و هیچکس متوجه نشد. «های پارک» (High Park) با وسعت 400 جریب در غرب شهر گسترده شده است. دو سوم آن جنگل طبیعی با بلوطهای قرمز و کاجهای سفید است که در ماه اکتبر کل منطقه را به رنگهای آتشین در میآورند. شما میتوانید از خیابانی که پر از رستورانها و نانواییهاست، مستقیم به جنگلی انبوه بروید. دره «دان» (Don Valley) به عنوان یک کریدور جنگلی شهری از وسط کل شهر میگذرد. در آن مسیرهای کنار رودخانه قدم بزنید و کلانشهر سه میلیون نفری بالای سرتان ناگهان... ناپدید میشود. محلههای قدیمی درختانشان را حفظ کردهاند. انکس، رزدیل، کبجتاون - خیابانهایی که با افراهای کهنسال پوشیده شدهاند و تونلهایی از قرمز و طلا میسازند. بازار «سنت لارنس» در اکتبر پر از سیبهای انتاریو، کدو تنبل و کدوهای چیدمان شده است. تارتهای کرهای (Butter tarts) - آن شیرینی شکر و گردویی که کاناداییها بیدلیل به آن افتخار میکنند - با قدم زدن زیر افراهایی که وظیفه میهنی خود را با قرمز شدن انجام میدهند، به خوبی جفت میشود. نقطه قوت پاییز تورنتو در درام نیست. در این است که یک شهر عظیم توانسته طبیعت کافی را در تار و پود خود حفظ کند تا اکتبر هنوز شبیه یک «فصل» باشد، نه فقط هوایی خنکتر بین تابستان و زمستان.
بهترین زمان: اواسط اکتبر، حوالی آخر هفته شکرگزاری کانادا.
10. پارک ملی یوسیمیتی، ایالات متحده
یوسیمیتی به خاطر صخرههای گرانیتی سر به فلک کشیده و آبشارهای خروشان معروف است. یوسیمیتیِ پاییزی هیچکدام از اینها نیست. تا ماه اکتبر، آبشارها به باریکههای آب تبدیل شده یا کاملاً خشک شدهاند. جمعیت تابستانی رفتهاند. آنچه باقی مانده، نسخهای آرامتر و طلایی از پارک است که اکثر مردم هرگز نمیبینند. رنگهای پاییزی اینجا ملایم و عمدتاً زرد-نارنجی هستند. اما در کف دره یوسیمیتی، افراهای پهنبرگ، بلوطهای سیاه و درختان داگوود (Dogwood) پراکندهاند. تا اواسط اکتبر آنها به رنگ زرد روشن و نارنجی سوخته درمیآیند. لکههای کوچکی از کف دره با رنگها آتش میگیرند، به خصوص در امتداد رودخانه مرسد. علفزارها خشک و طلایی میشوند. گوزنها آنجا میچرند و پوستشان با رنگ علفها ترکیب میشود. خرسهای سیاه در بیشههای بلوط به دنبال آخرین بلوطهای فصل میگردند. در ازای نبود آبشارها، این را به دست میآورید: فضا. میتوانید بدون ترافیک دائمی در حلقه دره رانندگی کنید. مه صبحگاهی روی علفزارها. دودی رقیق از آتش اردوگاه. صخرههای گرانیتی که در بالا قد برافراشتهاند در حالی که برگها به آرامی پایین میریزند. گاهگاهی - به ندرت، اما گاهی - اوایل نوامبر برف سبکی میبارد در حالی که برگها هنوز روی درختان هستند. لحظه «برف و برگ» (Snowliage) که همه چیز همزمان طلایی و سفید است. اگر زمانی که آنجا هستید این اتفاق بیفتد، شما برنده لاتاری پاییز شدهاید.
بهترین زمان: اواخر اکتبر، در حالت ایدهآل هفته آخر. هفته اول نوامبر ریسک برف زودرس را دارد - که میتواند جادویی باشد، یا از نظر لجستیکی دردسرساز.
منبع: pandotrip.com